یه روزایی که دستم به هیچ جایی بند نبود و نمیدونستم چطوری
باید ناراحتی و خشمم رو خالی کنم خودزنی میکردم
بار اول یکی از دخترایی که پیش طوبی بود خودزنی کرده بود توی
حموم و من دیدم و تصویرش از ذهنم پاک نمیشه
اون موقع بچه بودم و یه روز منم مثل اون رفتم توی حموم و با تیغ
روی پوستم خط کشیدم
میترسیدم ولی میخواستم از یه اتفاق بدی که واسم پیش اومده بود
یه چیزی روی بدنم داشته باشم که همیشه یادم بمونه
هرچند از ترس زیاد خیلی کم و سطحی بود خطی که زدم روی پوستم
و اتفاقا خیلی زود هم محو شد
طوبی همیشه راست میگفت
میگفت وقتی یه کاری رو برای اولین بار انجام دادی دیگه مطمئن باش
بار دوم و سوم هم سراغش میری و یهو به خودت میای میبینی دیگه
ترس و قبحش واست ریخته
برای منم همینطور بود
بار دومیکه خودزنی کردم میدونستم باید یه جایی از بدنم خط بکشم
که در معرض دید نباشه
چون ممکن بود جاشون بمونه و بدنم زشت بشه
کف پام رو تیغ زدم
محکم تر و عمیق تر
بعدش بلند بلند گریه کردم و جیغ میزدم چون انتظار اون همه خون رو
نداشتم
کسی نفهمید خودزنی کردم
الگی گفتم تیغ توی تیغ تراش بود و افتاده بود کف حموم و ندیدمش
و پام رفت روش
توی اون دو دفعه هیچ حسی نداشتم
منظورم اینه هیچ احساس آرامشی بهم نمیداد فقط درد و عذاب بود
واسهی همین یه مدت طولانی دیگه انجامش ندادم
تا یه شب که خیلی حالم بد بود
جلوی چندتا پسر تحقیر شده بودم و میخندیدن بهم و من مجبور بودم
التماسشون کنم که پولم رو بدن
اون شب وقتی برگشتم رفتم حموم و تموم عصبانیتم رو خالی کردم
روی بدن خودم
نه یه بار نه دوبار نه سه بار
چند بار کف پاهام رو تیغ کشیدم
برای اولین بار اونجا بود که بعدش حس آرامش بهم دست داد
خالی شده بودم
پریشب که از پیش سجاد اومدم بازم خودزنی کردم
بعد از مدتها
انقد حالم بد بود و ناراحت بودم از خودم که دلم میخواست تموم
تنم رو با تیغ ببرم و سبک بشم
دوباره کف پاهام رو تیغ زدم و دردش باعث میشد ناراحتیم یادم بره
یه وقتایی خیلی از خودم میترسم
وقتایی که خودم به خودم عذاب و درد میدم تا تخلیه بشم احساس
میکنم تا چه حد میتونم خطرناک باشم برای خودم